تاس زندگی

سلام 

تا حالا شده تو بازی بخوای تاس بندازی برای ۶ ولی خودتو بکشی ۶ نیاد.آره شده حتمانم شده. 

ولی وقتی براش زور نزنی یه دفعه مبینی که تو داری از خستگی و بی حوصلگی  چرت میزنی 

و ۶ میاد. 

اره مثل اینکه این قانون تو زندگی بعضی از ما ادما مثل من هم صادقه.هر چی زور میزنی زندگیت جلو بره تکون نمی خوره فقط ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ؟ نمی دونی چرا ۶ نمیاد. به قول قانون بازی باید وایسیم خود ۶ روی خوش بهت نشون بده. 

امروز ۱۳ مهر ۱۳۸۷ و من باز دارم با ساعت های سخت زندگیم می جنگم و با خلاقیت خودم سعی میکنم درد ترکشها برام قابل تحمل تر بشن. 

راستی من به جای ۳ ماه دوره آموزشی و ۲ ماه دوره کد ۲ ماه و نیم آموزش دیدم اونم خورده بود به عید شایدم به خاطر همینه الان جنگ برام سخته. 

نمی دونم کی این جنگ می خواد تموم بشه دیگه خسته شدم.هر روز صدای آژیر عدم حرکت رو به جلو تو گوشم می پیچه و من ..... 

از یه طرف شاید تو جبهه جای تاس انداختن نیست. هان؟ 

یعنی اینجا اگه عملیات خواست بشه باید بجنگیو کاری به تاس و شانس نداشته باشی. 

ولی من کاری به تاس ندارم .فکر میکنمم مثل خر دارم میجنگم ولی هیچ بردی نیست حتی یه وجب از خاک زندگی. 

بی وزنی

سلام به تمامی ادمهای هم وزن خودم

آدمهای ازجنس احساس با وزن فضا.

من خودم تو دوران بی وزنیم شاید برای همینه الان اینجام.حس بدیه وقتی میبینی دیگه. دیگه چیزی نیست.دیگه اون چیزیم که هست مال تو نیست.

تو جا موندی تو دوران خوش دانشجویی.تو جا موندی تو کوچه پس کوچه های حمیدیان وسط اون شبا با ارامش خاص تنهایی.

امروز من اینجام من اینجام. فرزاد اینجاس

درس تموم شد. سربازی شرو شد. سربازی تموم شد. کار شرو شد. زندگی جدی شد. من بزرگ شدم ولی دیگه من نیستم منیم که روزگار می خواد .

منیم که تا دیروز دنبال بهترینا بودم .منیم که به جای بو کردن گل یاس تو شبهای تنهایی حمیدیان

باید تنهاییام تو اتاق کارم تو شرکت اطلس پودیو بو کنم که.......

تنها شدم ولی دیگه با این تنهایی حال نمیکنم از جنس سابق نیست. این تنهایی بده نمی خوامش خستم چون از بس دوییدم.

صدام میاد صدای هق هق یه ادمی که تنهاس و هیرون این ور اون ور میدوو.گوش کن

نمیدونید هیچکس نمیدونه حتی الانم که میخوام بگم نمیتونم بیان کنم من کمک می خوام

خدا جون تنهام.

خودم خواستم ولی این دفعه مثل قبل تنهایی کمکم نمی کنه داره دیوونم میکنه.

اون من کو. اون من بول بولی کو. اون من کودک درون زنده کوش؟

خدایا کجا دارم میرم؟

چرا وسط اسمون  و زمین ولم؟
شاید بگین همه ما ادما یه روزی پنچر میشیم .این جز روزای زندگیه طبیعیه.

ولی روزای من تکراری شدن خیلی وقته این وسطا گیرم.

جالب اینه اون روزای خوبم با همه خوب بودم. همراه بودم ولی الان هیچکی نیست هیچکی نیست بگه کوش اون شور؟ کوش اون هیجان. کو فرزاد؟

اره اینه که گیرم همیشه امید یه کسایی بودم یه پدرو مادر پیر که هر وقت گیر میکردم از خدا می خواستم امید اینا رو نا امید نکن ولی الان این امید خودش اینا رو داره نا امید می کنه.