12345 بزرگتر از 6

6 فردیت مشخصی که تنهای تنها بزرگ شد خاکش ، کودش ، ریشه اون مادرش بود و هوایی که نفس می کشید تجسم رویاهاش. 6 داشت 34 ساله می شد 34 سال جنگیدن تا پیروزی، پیروزی چیه ؟ مگه جنگ بوده ؟ نه. 6 تمام تلاشش این بود که ثابت کنه 6 ، 6 نیست آخر نیست ، ته نیست ، اون شاید 1 نباشه ولی شیشم نیست اون شیشی بوده که خط کشی راهش همیشه رو بوم اون بالاییه مهربون کشیده شده بود . 6 هیچوقت 3 + 2 + 1 نبود و نمی خواسته باشه . 6 همیشه 6 بوده .

6 بودن رو دوست دارم چون بی نهایت رو شناختم .6 بودن رو دوست دارم چون حس مامان بودن رو از نزدیک لمس کردم .

6 بودن رو دوست دارم چون 6 واسه من مقدسه . 6 بودن رو دوست دارم چون رو پای خودم واستادن رو دیدم. 6 بودن رو دوست دارم چون وجدان داشتن رو فهمیدم.6 بودن رو دوست دارم چون صادق بودن رو درک کردم.6 بودن رو با تمام وجودم می خوام قاب کنم ، میخوام واسش لالایی بخونم تا خوابش نبره . اگه 6 بودن بخوابه من دیگه نیستم. 

خدایا نقاش ماهر زندگیه 6 . 34 سالش رفت نمی دونم 6 تا کی می خواد بمونه و باشه ولی رهاش نکن . بازم کنارم باش تا 6 رو تا جایی که می شه با هم بفهمیم. 6 راه زیادی در پیش داره کمکش کن اشتباه نره.

سلام من رو به خاکم برسون .خاکم رو اگه دیدی یک کم آب بده بهش بخوره که شاید لباش تشنه باشه .خاکم رو اگه دیدی بگو  6 خیلی دلش واست تنگ شده ولی سختی رشد نمی زاره یادت کنه . خدایا مامان رو از طرف من ببوس . دلم واسش خیلی تنگ شده .


 

زندگی در حباب

زمستونه ولی اصلا سرد نیست . نه صدای بارونی نه سنگینی برفی روی پشت بوم خونه . و نه صدای غارغار کلاغی گرسنه توی کوچه های سرد محل. ولی سرده سرماش از سرمای زمستون هم سرد تره ، سرماش سرمای رفتن مامان ، سرماش سرمای 20 نبودن یه رابطه و شاید هم سرمای تموم شدن یه دغدغه و کلافه بودن واسه پیدا کردن یه دغدغه دیگس . دغدغه هایی نه این بار از جنس گرسنگی ازجنس لذت غذا خوردن از جنس لذت مزه کردن ولی اون چیه که من دنبالشم ولی نمی بینمش.