مادر شدن با تحمل دردهای یک سوزن

مادر شدن . مادر .مامان.بهت افتخار می کنم .افتخار میکنم به انتخابم .به تو به تویی که با وجود ترسهات به خاطر اون هدیه کوچولو داری سختیهای این راه رو تحمل می کنی .تویی که از یه آمپول معمولی می ترسیدی تا الان فکر کنم  نزدیک 70 تا سوزن رو تو اون شکم کوچیکت فرو کردی .فرو کردی تا با هر درد سوزن اون فرشته کوچولو راحت غذا از گلوش پایین بره . ممنونم که به من یادآوری می کنی که مامان منصوره دوران دوستی واقعا مامانه  .نه یک مامان ، مامانی برای تمام فصول بهت افتخار می کنم.


دکتر عارفی نماینده خدا در کنار ما

شکر اول از مامان و خدا بابت پر بودن ساک هفته.رفتن پیش خانم دکتر عارفی دختر دکتر عارفی معروف .به هر حال با نگرانیهای زیاد من منتظر پس ازیکی دو ساعت که منصوره اومد و گفت ساک پره و همه چیز خوبه و من شکر می کنم که اولین قدم رو واسمون خدا و مامان خوب برداشتن.امیدوارم تا آخر قصه  با ما کنار ما و همراه ما باشن.

شکر و شکر و شکر

ساک هفته

روزهای اول دارن با سرعت میرن تا منو از خودم از لحظات نگرانیهام جا بزارن.و من منتظر.منتظر که باز ببینم بودن دوست رو و شاید ببینم نادیده ها رو من الان تو یکی از قسمتهای عجیب داستان کم نور زندگیه فرزادم و با دونستن این که اون کل داستان رو از حفظه منتظرم خدایا اینبار دو نفریم و شاید سه نفر .باهام باش.

ساک رو تو این هفته پر خوبی و معجزه کن نزار با ساک خالی برگردیم ولایت چون دهاتیهای دهمون نه منو می فهمن نه تو رو نه مامان ساک رو .من ساکم رو پر جون از تو می خوام کمک کن.