صبح ساعت 5:30 . من توی تراس خونه جنگلی خوابیدم .با صدای چکه شیر اب تو حوض حیاط از خواب بیدار میشم. هوای سرد نمی گذاره صدای چکه اب حالم رو جا بیاره و از جام بلند میشم.
پناهگاهی بین راهی تو درکه خیلی خستم نشستم تا خستگیم در بره و بلند بشم برم بالا. هوا سرده و زمین یخ زده . حوضی وسط پناهگاهه و چکه های اب یخ روی اب رو سوراخ کرده .