بودن یا نبودن با کدامین توجیه

سلام 

من هستم 

اگر نبودم چه؟ 

ولی هستم 

اینبار تنها . تنهای تنها 

من خواستم تنهایی را یا تنها شدم و بعد خواستم.؟ 

میخواستم. ولی تنها شدم و بعد خواستم و این تنهاییم را محکم کرد.هیچ صدایی نمی اید جز         .اری جز باسکوت با فرزاد بودن. دیگر نمی خواهم بگویم.دیگر نمیخواهم تابلوی مسیری باشم.دیگر نمیخواهم تابلوی (اینجا می تواند دره باشد) باشم.نمیخواهم چون هیچ تابلویی برای من نیست.پس من که می دانم باید ببویم.تا راه را دریابم من که میدانم باید بگریم تا چشمان خیسم راه را بهتر ببینند.پس من کی؟ 

من هم تابلو می خواهم.تابلویی که فقط تابلو باشد. نه آدمکی مغرور که از پس اعتماد به نفس خیالی به من راه اشاره کند . آن راه میدانم راه من نیست راه اوست که میخواهد خود را نشانم دهد. 

ای مردم من هم روزگاری تابلو بودم. 

تابلوی اینجا می تواند دره باشد حامد جان 

تابلوی اینجا جنگلیست زیبا مهدی جان گلها را ببو 

تابلوی اینجا همان جاست که ما میخواهیم قباد 

اری من هم تابلو میخواهم 

من کجایم؟ من کجا بروم؟ پس من چه؟ 

دیگر نه میخواهم تابلو باشم. نه تابلو میخواهم. میخواهم ببویم.لمس کنم.زمین بخورم.تا شاید راه خودش تابلویم شود. 

به امید روزی که هممون تابلوی هم باشیم نه تابلوی من هستم من. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد