کبری

کبری - بزرگ - مادر -نمیدونم اسم مامانمه - مامانی که خیلی پیر شده و من و ما ازش دور شدیم من اینجام پیشش ولی ما ازش دوریم ما خیلی زیادیم حدود فکر کنم 60 سال داوود - یه 50 سال مهری یه 50 سال امیرو یه 47 سال منیر و بیژن اره جمعا 200 سالی هستیم ولی دریغ از اندازه کبری بودن - اره کجاس بزرگیت مامان کیه قدر بزرگیت رو بدونه کجان ادمایی که کمکشون کردی کجان زنها و مردهایی که تو دستشون رو گرفتی و الان دستت رو بگیرن - روزگار نامردیه و تو بزرگ - و من از همه کوچیکتر - خدایا کمکمون کن - کمکش کن نذار از بزرگیش کم بشه - خدا

من

ما دیگه من نه ما ما ما ما ما ما خدایا ما می بینی ما تو این اوضاع دیگه فرزاد نه منصوره و فرزاد ما سختیها مال ما شده نه من . کمک کن ای ن همه نامرد دورم ریختن نمی دونم چیکار کنم خدای فرزاد کمک کن مشکلات رو خودت حل کن من دلم به تو گرمه که صدام در نمیاد ولی منصوره رو چیکار کنم اونم جزیی از منه ما راه رو نمی بینیم من نمی بینم مثل قدیما راهو نشونم بده ممنونم . من کم اوردم از این همه نامردی نامردیه برادر و خواهر نامردیه غریبه ها . سرده سرده ولی گرمای وجود تو به من نمی رسه به ما نمی رسه فکر نمی کردم بعد از عروسی 2 ماه بعد زندگیم اینطوری بشه . همش 2 ماه نگذشته انگار 10 ساله .نمی دونم جالبه 

هر شب یک یادداشت

هر شب یک یاد داشت نه برای انتشار برای خودم خودی که گم کردشو نمی بینه. 

واقعا کیم چیم و چرا نیست اون داده بودنم . چی میخوام؟ 

من الان از وضعیت ناراضیم . از کدوم وضعیت؟ 

از وضعیت رضایتمندی از فرزاد. 

مثلا چی؟ 

مثلا کاری که برای پوله نه رضایت فرزاد. 

رضایت فرزاد تو چیه؟ 

نمی دونم گیر اینجاس دیگه 

من کیم؟ 

سوالی که نمی خوام سالها دنبالش بدووم می خوام به جواب برسم و با عشق بدووم 

من عکاسم من نویسندم من کارگردانم من ساز زنم من مشاورم من کیم؟ 

خدایا کمک کن من نمی خوام اینجوری بگذره تو هم نخوا من بندتم من تیکه ای از توام پس فرزاد ت رو نشون فرزاد بده 

قباد میگه هر شب یک یاد داشت 

من میگم هر شب یک سلام یک یاد اوری برای وجود 

من کیم ؟ 

خدا جون من نمی خوام اینتوری بره جلو کمک کن بینم چیزایی رو که باید پس بسم الله مثل همیشه 

دنیات انقدر بزرگ هست که که حق ما هم باشه توش پوچ نباشیم  

حق مام هست که سرمون به تنمون بیرزه 

پس کمک کن با من بودی هستی و خواهی بود 

نشون بده کیم؟ 

چی کاره خدا تو این دنیام 

من حالم از کارمندای بانک پاسارگاد این احمقای پشت باجه بشین به هم می خوره 

من اینا نیستم پس کمکم کن 

من چی کارم تنم رو گرم کن تا اخرش میام. 

می خوام قطع کنم یه حسی میگه برو ادامه بده 

خوب من از عکاسی لذ ت می برم من از نوشتن خوشم میاد 

من  من اره من می خوام عمیق نفس بکشم ولی ولی ....... 

ولی هوا کثیفه ولی هوایی نیست ول نایی نیست 

من هم نفس می خوام هوای تازه می خوام  

کمک کن