زوزه خاموش

زوزه خاموش موزیکی که دیگه باهاش افکارم نمی رقصه . افکارم حسی نداره که دستاشو حتی تکون بده . و شاید افکار فرزاد دیگه دستی نداره . چشمان گناه کاره قلب فرزاد دیگه خیس نمی شه . خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا  ریتم نوشتنش رودوست دارم . خیلی وقته ننوشتمت . نه اینکه قهرم نه .من و تو اشتیه اشتی هستیم.من تنبلم.

???????????????

????????????????? یعنی با چی شروع باید کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی دوست دارم بنویسم ولی بهونه جدیدی که حولم بده ندارم . ترسیمی از بهونه های بعدی زندگیم ندارم و این خطرناک ترین چیزیه که الان وجود داره . این که کجا داریم می ریم منو میترسونه . اینکه تو این کله که الان 2 تا شده چی میگذره . خیلی وقته دغدغه هام نونشده و این یعنی علامتی که می شنوید علامت خطر و معنی و مفهوم ان حمله هواییه . یادش به خیر تا دغدغه بود پیشرفت بود و الان بدون هوام و بدون هوا دارم نفس می کشم. راستی دغدغه جدید من چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه بی تفاوتم . خرید ماشین . دغدغه کوچیکیه . چرا دیگه بزرگ نیستن . نکنه من کوچیک شدم . یعنی خریدن ماشین شده هدف . خاک تو سرت فرزاد . تیر 91 و من با نوشته ها و ارزوهای گذشتم جقدر فرق کردم چرا؟ . نکنه این محصول زندگیه مشترکه . شاید دغدغه ها کارهای منه .زندگیمونه . همین روزا که میان و میرن . .

ولی هیچی پشتش نیست .