خسته و ساعت 9:30

ساعت 9:30 اتمام کار در روزی تمام شده. در روزی تعطیل.در مکعبی تعطیل از جنس عدم اطمینان. در داخل مکعب و گویی من مقصر کدورت بلور بوده ام.نه من حالت تهوع بدی دارم و  دیگر نمی دانم.

جاده بن بست

کارگران مشغول کارند.

و جاده رو به انتها . علامتها می گن جاده داره به آخر میرسه. باید مواظب باشم. اگه شب باشه میرم ته ته ته دره . اگه روزم باشه از سکوت انتهای خیابون بن بست می ترسم. شاید یکی بیاد. شاید چیزی بشه که من طاقتش رو نداشته باشم.

کاش می تونستم پرواز کنم و از انتهای خیابون بن بست بپرم . برم به خیابون نهم شایدم هشتم خیابونی که اسم داشته باشه هر اسمی ولی بن بست نباشه.

12345 بزرگتر از 6

6 فردیت مشخصی که تنهای تنها بزرگ شد خاکش ، کودش ، ریشه اون مادرش بود و هوایی که نفس می کشید تجسم رویاهاش. 6 داشت 34 ساله می شد 34 سال جنگیدن تا پیروزی، پیروزی چیه ؟ مگه جنگ بوده ؟ نه. 6 تمام تلاشش این بود که ثابت کنه 6 ، 6 نیست آخر نیست ، ته نیست ، اون شاید 1 نباشه ولی شیشم نیست اون شیشی بوده که خط کشی راهش همیشه رو بوم اون بالاییه مهربون کشیده شده بود . 6 هیچوقت 3 + 2 + 1 نبود و نمی خواسته باشه . 6 همیشه 6 بوده .

6 بودن رو دوست دارم چون بی نهایت رو شناختم .6 بودن رو دوست دارم چون حس مامان بودن رو از نزدیک لمس کردم .

6 بودن رو دوست دارم چون 6 واسه من مقدسه . 6 بودن رو دوست دارم چون رو پای خودم واستادن رو دیدم. 6 بودن رو دوست دارم چون وجدان داشتن رو فهمیدم.6 بودن رو دوست دارم چون صادق بودن رو درک کردم.6 بودن رو با تمام وجودم می خوام قاب کنم ، میخوام واسش لالایی بخونم تا خوابش نبره . اگه 6 بودن بخوابه من دیگه نیستم. 

خدایا نقاش ماهر زندگیه 6 . 34 سالش رفت نمی دونم 6 تا کی می خواد بمونه و باشه ولی رهاش نکن . بازم کنارم باش تا 6 رو تا جایی که می شه با هم بفهمیم. 6 راه زیادی در پیش داره کمکش کن اشتباه نره.

سلام من رو به خاکم برسون .خاکم رو اگه دیدی یک کم آب بده بهش بخوره که شاید لباش تشنه باشه .خاکم رو اگه دیدی بگو  6 خیلی دلش واست تنگ شده ولی سختی رشد نمی زاره یادت کنه . خدایا مامان رو از طرف من ببوس . دلم واسش خیلی تنگ شده .