-
به خدا من نه منم نه این منم .واقعا نمی دونم کیم.
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 19:01
سوختن و ساختن به بهانه نبودن. نبودن اون چیزی که نمی دونی چیه . من حق کسی رو نخوردم ولی می ذارم حقم رو بخورین چون یه ذره از حقم هم برام کافیه . چون یه ذره از حقم من رو منه باد گیر رو اثبات می کنه . چون یه ذره از حقم من رو با خریدن یه ماشین به زباله های سر کوچه ها اثبات می کنه . چون یه ذره از حقم باعث می شه کبری و ذبی...
-
تف به روی ناکس هر چی مرده.
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 18:44
آره اخراج شدم . از لذت خوشبختی اخراجم کردن . از اینکه بتونم از یه جایگاه بالاتر با ادمای ضعیفتر نگاه کنیم . بخندیم .حرف بزنیم .اخراج شدم. خدایا شکرت . مرسی مثل اینکه سریال ناکامی های من تمومی نداره . بابا دمت گرم. بابا دمتون گرم. خیلی مردین . همتون مردین فکر می کردم فقط بیژن مرده دیدم نه هر کی شیکمش سیرتره مردتره ....
-
قدردانی در حضور احتیاط
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1387 18:17
سلام خدای خوبم خدای خوبی ها .سلام اومدم تشکر از رییس .اومدم تاخیرم رو قربونیه بزرگیت بکنم . منتهی می ترسم این قربونی رو از من خر قبول نکنی. آره یه کم اوضاع خوب شده با حضور حاضرترین آدم زندگیم. خدا جون مرسی مرسی مرسی ولی می ترسم می ترسم نکنه کم باشه نکنه کم باشم. می دونم کمم .ولی تو کم نذار. کمکم کن سنگ باشم سنگ ولی از...
-
دوراهی انتخاب سخت
یکشنبه 26 آبانماه سال 1387 21:17
سلام دوباره نفسی اومد تا پوکی بزنیم . ولی اینبار مجبورم پوکامو محکم بزنم تا شاید راه معلوم شد. آره دو راهی از جستن داداش بیژن برای کار و حرکت خودم برای جستن کار شروع شد. از یه طرف انفورماتیک و از طرف دیگه اکتشاف .و هر دو تا مثل هندونه هایی که تو شون معلوم نبود اونم برای آدم تشنه ای که داشت از تشنگی می مرد . یه طرف...
-
میگوید برایم شعر بگو
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 15:12
سلام اولا من مگه شاعرم که برات شعر بگم .در ثانی حتی یه شاعرم هیچ وقت برای شنیدن صدای طپش قلب شعرای خودشم شعر نمیگه . تو هم برای من صدای طپش قلب روزامی . روزایی که اگه یه روزش دستمو ببرم رو سینشو نو صدایی نیاد . ۲۰ دفه زنگ میزنم که چته ؟ چی شده ؟ روزایی که اگه یه روز صدات آرومو مظلوم بشن . قلب خود منم دیگه نمی زنه ....
-
حجم ماشینی از جنس سکوت
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 16:01
سرگذشت داستان سکوتهای معنی داره یه غمگین منتظر تو ماشین یه آدمه خوشبخته عاشق که آدرس رو او ن روز برای رسیدن بهش اشتباه رفته بودم با هنگ کردن دستگام تو خونه نصفه موند.ولی بگم برای پناه بردن به یه آدم قدیمی که درد قد کشیدنش تموم شده بود و فکر می کرد قدش بلند شده شایدم بلند شده بود . رفتم و انتظار کشیدم .اومد ولی اون...
-
شعری از شاعر
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 21:43
سلام سلامی به شاعر سلامی به شاعر وجود فرزاد شاعر لحظه های تلخ و شیرین.شاعری از جنس بلور بلوری از جنس فضا فضایی بی کران در انعکاس وجود یک اسم فرزاد . شاعری که ردپای لغاتش در جاده برفی گذر از زمان چشمان وجود من را خیس می کند بی آنکه من بخواهد. منی تنها منی خسته ولی منی چشم انتظار .چشم انتظار طلوع . طلوعی دوباره تا شروعی...
-
مهری
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 20:48
سلام بعضی وقتها اونی که باید باشه نیست . اونی که باید باشه شاید بود دیگه این نبود . نمی دونم ولی خوشحالم الان با اینکه نیست ولی هنوز هست و از راه دور کنارته . اون خواهرم یعنی بچه دوم خونواده ماس .آره مهری رو می گم . خواهری که اینجا نیست ایران نیست ولی می دونی مثل یه مادر دوست داره و تو این شیر تو شیریه عاطفی تو...
-
۸۷/۰۷/۲۳
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 20:18
امروز: مثل چند روز اخیر تو پاییز بازم صبح به سختی و جون کندن پا شدم انگار که بخوام یه چیز مسخره خنده دارو به بعضیا ثابت کنم بلند نشده شرو به جم کردن جام کردم خیلی مضحک برای دفاع از شخصیت شکل گرفته ۲۸ ساله ای که میدونه یه روزی تنها میشه و باید نفس کشیدن رو یاد گرفته باشه . بگذریم . باز امروزم با یک رب تا خیر پا به شرکت...
-
مرا ببخش هانی
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 13:03
آری من دوست دارم کسی را از جنس زبانم از جنس وجودم از همان جنسی که کودکیم را شناختم. کودکیم را با او تقسیم کردم.و نوجوانیم را هم.و بزرگ شدنمان را با سختیهای ادراک از محیط شناختیم.و شناختیم هر آنچه رویامان بود. آری اینک قرار است نفس بکشیم زندگی را چون زنده شدیم. وزنده بمانیم تا رشد کنیم قدمان را.و او این لحظه دلخور است...
-
به تو
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 11:30
سلام تجسم یه کویر که صدای زوزه بادمثل یه گیتار فلامینگو شنها رو به رقص در اورده و کویر هم با این نمایش داره مست میشه . چه هیجانی.چه شکوهی.چراغام خاموش شدن آره کم کم هوا هم داره تاریک میشه. چه جشن با شکوهی تو دل کویر. ولی.ولی.
-
کی زبونتو میفهمه ۲
یکشنبه 14 مهرماه سال 1387 16:42
سلام توی خونواده ۳ نفری ما مادرم یا بهتره بگم مامانم که وابستگیم بهش بیشتر نشون بدم از بچگی خیلی لیلی به لالایه من گذاشته . خوب بچه آخرش بودم و خیلی به من حال میده . و این حال دادنا خوب نا خودآگاه رو شخصیت من اثر بد گذاشته چه بخوایم چه نخوایم . ولی منم بیکار نشستم و بار ها و بارها از وقتی فهمیدم که من منم نه اونی که...
-
کی زبونتو میفهمه ۱
یکشنبه 14 مهرماه سال 1387 15:56
سلام امروز خیلی حالم بده . یعنی خیلی وقت حالم بده ولی امروز یک کم رسید به عصب . وقتی بچه یه خونواده ۶ نفره ای که بزرگترین داداشت ۵۶ سالشه و آخرین بچه به تو که خواهرت باشه داره کم کم ۵۰ ساله میشه آیا تو واقعا میتونی خودتو جزئی از این جمع ۶ نفره بدونی که اون وسط مسطا یه دو جین پیرمرد پیرزن هم ریخته. پدر و مادرتم که خدا...
-
تاس زندگی
شنبه 13 مهرماه سال 1387 10:11
سلام تا حالا شده تو بازی بخوای تاس بندازی برای ۶ ولی خودتو بکشی ۶ نیاد.آره شده حتمانم شده. ولی وقتی براش زور نزنی یه دفعه مبینی که تو داری از خستگی و بی حوصلگی چرت میزنی و ۶ میاد. اره مثل اینکه این قانون تو زندگی بعضی از ما ادما مثل من هم صادقه.هر چی زور میزنی زندگیت جلو بره تکون نمی خوره فقط ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ؟ نمی دونی چرا...
-
بی وزنی
جمعه 5 مهرماه سال 1387 19:08
سلام به تمامی ادمهای هم وزن خودم آدمهای ازجنس احساس با وزن فضا. من خودم تو دوران بی وزنیم شاید برای همینه الان اینجام.حس بدیه وقتی میبینی دیگه. دیگه چیزی نیست.دیگه اون چیزیم که هست مال تو نیست. تو جا موندی تو دوران خوش دانشجویی.تو جا موندی تو کوچه پس کوچه های حمیدیان وسط اون شبا با ارامش خاص تنهایی. امروز من اینجام من...
-
بودن یا نبودن با کدامین توجیه
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1387 14:47
سلام من هستم اگر نبودم چه؟ ولی هستم اینبار تنها . تنهای تنها من خواستم تنهایی را یا تنها شدم و بعد خواستم.؟ میخواستم. ولی تنها شدم و بعد خواستم و این تنهاییم را محکم کرد.هیچ صدایی نمی اید جز .اری جز باسکوت با فرزاد بودن. دیگر نمی خواهم بگویم.دیگر نمیخواهم تابلوی مسیری باشم.دیگر نمیخواهم تابلوی (اینجا می تواند دره...
-
سرآغاز
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1387 15:47
سرآغاز رو آغاز میکنم سلام سلام.علیک سلام آقا.راستی اسم شما چی بود؟ من فرزادم .خوبین آقا فرزاد؟مرسی میشه خودتون رو بیشتر معرفی کنین؟ بله من فرزاد هستم 28 سالمه مجردم و ظاهرا" سرآغاز با سوالات شما قراره شرو بشه. میشه بگین چی شد اومدیدن سراغ وبلاگ؟بله حتما" واقعیتش منم مثل بقیه آدما دنبال خود خودمم.خودی که هنوز...